سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک: مانده ام، بعضی آدم ها، بعضی وقت ها، بعد از این همه مدت، خودشان حالشان از همه تظاهر کردن هایشان به هم نمی خورد؟

دو: تصویر شهدا را دیده اید؟ که هیچ وقت پیر نمی شوند؟ که شهید احمدی روشن همیشه ی همیشه در آستانه ی دهه چهارم زندگی ش باقی خواهد ماند حتی اگر پسرکوچکش پیر شود، کاش بعضی ها در ذهنمان همان تصویر روشن و دوست داشتنی همیشگی باقی می ماندند تا همیشه....

سه: آه خدایا.... 28 اسفند پارسال چشم انداز سال 92 غریب می آمد، ولی حالا که به پایان نهمین ماهش نزدیک می شوم می بینم که درست پیش بینی کردیم، سال سختی بود... آن هم برای منِ لوس که خیلی طول می کشید تا بزرگ شوم... حالا امروزی که روزشمارم روی 200 فرمود آمده می بینم در برابر خیلی چیزها مقاوم تر شده ام، فقط میان این سیاه و سفیدی دنیا لطفا صراط مستقیمت را نشانمان بده... همین....

 

پ.ن: ببخشید من چیز زیادی نمی خواهم، فقط دلم می خواهد که مامان و پدر بروند یک جای دور دنبال مامان علی و من و علی را توی خانه باهم تنها بگذارند تا من به عنوان یه خاله مسئولیت پذیر ازش مراقبت کنم. و حس خوب مراقب یک کوچکتر بودن را، و حتی عذاب وجدان اینکه وقتی حواسم نبوده علی آرام و بی سر و صدا جلوی تلویزیون خوابش برده و وقتی بالاسرش می روم میان خواب و بیداری بهم لبخند میزند....


+ تاریخ چهارشنبه 92/9/20ساعت 9:41 عصر نویسنده polly | نظر